ایلیچ رامیرز سانچز (به اسپانیایی: Ilich Ramírez Sánchez) معروف به کارلوس شُغال (زاده ۱۲ اکتبر ۱۹۴۹ در ونزوئلا) آدمکش و مزدور جنگی و «انقلابی حرفهای» مارکسیست بود.
وی دهها عملیات از جمله گروگانگیری وزیران نفت کشورهای عضو اوپک در اجلاس اوپک در وین، اقدام برای ترور محمدرضا پهلوی و چندین مورد بمبگذاری در مکانهای عمومی در پاریس و لندن، را ترتیب داد. وی هم اکنون در فرانسه در حال گذراندن دوره حبس ابد است.
آغاز زندگی
کارلوس در سال ۱۹۴۹ در ایالت تاچیرا در غرب ونزوئلا به دنیا آمد. پدر وی یک مارکسیست معتقد بود و او را ایلیچ، مانند نام پدریلنین، نامید (دو برادر کوچکترش هم ولادیمیر و لنین نام دارند) وی در نوجوانی به سازمان جوانان حزب کمونیست ملی پیوست. سال ۱۹۶۶ به همراه پدرش در کنفرانس سه قاره (اجلاس افتتاحیه سازمان همبستگی با مردم آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین) در هاوانا شرکت کرد و تابستان آن سال را در اردواگاه ماتانزاس؛ مدرسه آموزش جنگ چریکی در نزدیکی هاوانا، گذراند. عملیاتها
اجلاس وزرای نفت اوپک
شهرت اصلی کارلوس بخاطر حمله به مقر اوپک در سال ۱۳۵۴ خورشیدی (۱۹۷۵ میلادی) است. وی به همراه پنج مرد و یک زن در صبح روز ۳۰ آذر سال ۱۳۵۴ به شکل خدمتکار به محل اجلاس در وین نفوذ کردند. آنها در میان جلسه وزیران نفت وارد سالن اجلاس شدند و ابتدا با اسلحه مقامات را تهدید کردند و سپس در سالن مواد منفجره کار گذاشتند. آنها دیپلماتها را به سه دسته دوست، بیطرف و دشمن تقسیم کردند که دوستان شامل الجزایر، عراق و لیبی و دشمنان شامل ایران، عربستان، امارات متحده عربی و قطر بودند. مقامات پس از چند ساعات مذاکره بیحاصل به خواسته گروگانگیران تن دادند و آنها همراه با گروگانهایشان با اتوبوس به سمت فرودگاه و سپس با هواپیما به سمت الجزایر حرکت کردند. مهمترین این گروگانها دکتر جمشید آموزگار، مذاکرهکننده ارشد نفتی ایران، بهمراه احمد زکی یمانی
گفته میشود آنها قصد داشتند آموزگار و یمانی را بکشند اما پس از اینکه به آنان اطمینان داده شد در صورت انجام این کار همه گروگانگیران کشته خواهند شد، با دریافت پانزده میلیون پوند باج همه گروگانها را آزاد کردند و خودشان هم گریختند.
سایر عملیاتها در اروپا
وی در سال ۱۳۵۲ سعی کرد «ژوزف ادوارد سیف» رئیس شرکت مارکس اند اسپنسر را بکشد اما موفق نشد. وی همچنین بعد از دستگیری دو همرزمش در فرانسه که یکی از آنها ماگدالنا کو دوست دخترش بود، دست به اقداماتی زد که مقامات فرانسه از آنها به عنوان یک جنگ خصوصی یاد میکنند و در واقع مجموعهای از حملات تروریستی در شهرهای مختلف فرانسه بود؛ از جمله این حملات که در سالها ۱۹۸۲ و ۸۳ انجام شد انفجار دو قطار در فرانسه و چند مورد بمبگذاری، از جمله مقابل دفتر سه روزنامه و دفتر مرکزی رادیو فرانسه، و حملات نارنجکی در اماکن عمومی فرانسه را میتوان نام برد.
ترور نافرجام محمدرضا پهلوی
محمدرضا پهلوی، شاه سابق ایران، در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۳۵۸ وارد مکزیک شد. یک هفته بعد صادق خلخالی اعلام کرد: من حکم اعدام شاه را صادر کردهام و به فداییان اسلام گفتهام که شاه را در هر کجا که باشد به سزای عمل خود برسانند و انتقام ملت ایران را از این خائن و مفسد فی الارض بگیرند.
وی در چهارم تیر ماه اعلام کرد که «کارلوس تروریست مرموز بینالمللی در هماهنگ کردن عملیات مربوط به اعدام شاه سابق ایران شرکت دارد و عناصر ساندنیست و رزمندگان ناسیونالیست امریکای لاتین نیز در این عملیات شرکت دارند و برای انجام این عملیات ۱۴۰ هزار دلار جایزه تعیین شدهاست.»
دو روز بعد از این مصاحبه چند بالگرد به اقامتگاه محمدرضا پهلوی حمله کردند و آن را از فاصله چند متری زیر رگبار گلوله گرفتند. محافظان پس از چند لحظه رو به بالگردها آتش گشودند و آنها را فراری دادند. در این حادثه به کسی آسیب نرسید.
دستگیری
کارلوس شغال سالها در لیست بزرگترین فراریان تحت تعقیب در جهان قرار داشت. وی در ۱۹۹۳ در کشور آفریقایی سودان قربانی معامله ی سران آن کشور شد و درحالی که برای عمل جراحی در بیهوشی کامل به سر می برد، از روی تخت اتاق عمل بیمارستان ربوده شد و با غل و زنجیر بسته و با هواپیما به فرانسه منتقل شد. دادگاه محاکمه او یکی از جنجالیترین دادگاههای اواخر قرن بیستم بود. دادگاه او در سکوت کامل رسانههای خبری فرانسه برگزار شد. او دادگاه خود را «مزخرف و چرند» خواند و گفت مقامات فرانسه حق ندارند از او بازجویی و او را محاکمه کنند زیرا او را به صورت غیرقانونی در سودان دستگیر و به فرانسه منتقل کردهاند. او مدعی شد: «آنها مرا به گروگان گرفتند»
هنگامی که در دادگاه پاریس محاکمه میشد مشت خود را به علامت وحدت گره کرد و به سوی تماشاگران حاضر در دادگاه بازگشت... کارلوس در آخرین دفاع خود گفت:
من یک انقلابی هستم و تا پایان عمر خود یک انقلابی خواهم ماند. و هر مبارزهای که کردم برای خودم نبود بلکه برای نجات مردم تحت ستم و علیه زورگویان و استثمارگران و به منظور تضعیف آنها بودهاست... مبارزهی من یک مبارز سیاسی بوده مبارزهای که با هدف خدمت به محرومان صورت میگرفت. بنابراین یک زندانی سیاسی هستم و برای عقیدهام محاکمه میشوم... من عاشق انقلاب برای تأمین سعادت مردم هستم. من عاشق تأمین عدالت برای مردم تحت ستم هستم و برای عقیدهام محاکمه میشوم.
کارلوس هنگام خروج از دادگاه شعار زنده باد انقلاب سر داد و گفت:
با قرار دادن جسم من در زندان فکر مرا نمیتوانند در بند بکشند...
کارلوس در این دادگاه به جرم قتل دو پلیس و یک شهروند عادی در سال ۱۹۷۵ به حبس ابد محکوم شد. وی بار دیگر در سال ۲۰۱۱ برای عملیاتهای زنجیرهای خود در سالهای ۸۲ و ۸۳ خود در فرانسه محاکمه شد و این بار هم به اتهام قتل ۱۱ نفر و مجروح کردن بیش از ۱۵۰ نفر به حبس ابد محکوم شد. دادگاه کارلوس چند ماه پس از سرنگونی معمر قذافی و قتل وی در لیبی برگزار میشد. کارلوس در جریان سخنرانی ۵ ساعته خود در دادگاه متنی را قرائت کرد که مدعی بود «وصیتنامه» قذافی است و او را بزرگترین انقلابی دنیا توصیف کرد. وی سخنان خود را با شعار «زندهباد انقلاب، الله اکبر» تمام کرد که توسط حدود ۱۵ نفر از هوادارانش در سالن دادگاه تکرار شد.[۸]
کارلوس طی یک مصاحبه در زندان، گروههای تروریستی عامل حوادث لندن را محکوم و آنان را به دلیل اعمال خشونت علیه مردم عادی جامعه سرزنش کرد. وی در مورد سازمان القاعده گفت: «آنها حرفهای نیستند و درست برنامهریزی و سازماندهی نشدهاند. آنها حتی بلد نیستند به درستی مواد منفجره بسازند.»[۹]
کارلوس هوادارانی نیز دارد؛ در سال ۱۳۸۸ هوگو چاوز رئیسجمهور ونزوئلا در یک سخنرانی در جمع سیاستمداران سوسیالیست سراسر جهان وی را یک مبارز انقلابی دانست[۱۰] و او را «وارث برحق مقدسترین نبردها ... نبرد در راه خلق و عدالت اجتماعی» توصیف کرد.
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.